دلـــ❤ــــتنگـــــــــــــی
دلـــ❤ــــتنگـــــــــــــی

دلـــ❤ــــتنگـــــــــــــی

شبهایه دلتنگی

یلدا

امشبم با شبهاای قبل زیادی فرق نمیکنه

 فقط یه دقیقه دلم بیشتر هواتو کرده

 یه دقیقه بیشتر خیالت توسرمه 

یک دقیقه بیشتر دلتنگترم یک دقیقه...

امان از این دقیقه ها که چه ها با حال وروزم نمکنن


نظرات 4 + ارسال نظر
├▌mîlád.► شنبه 26 دی 1394 ساعت 14:28

♔ پسره بغضش میترکہ ♚
♔ میزنهز زیره گریہ... ♚
♔ دختره میگہ چرا ♚

simin پنج‌شنبه 3 دی 1394 ساعت 21:52 http://simin76.loxblog.com

من اگرگاهی عاشــــــــــــقانه مینویسم، نه عاشــــــــــــقم! نه شکــــــــــــست خورده... فقط مینویســــــــــــم تا عــــــــــــشق, یاد قلــــــــــــبم بماند..! در این غوغای خیانتها و دروغها و دل کنــــــــــــدن ها و عادتــــــــــــ ها و هوس ها... من تمــــــــــــرین آدم بودن میــــــــــــکنم...!

simin پنج‌شنبه 3 دی 1394 ساعت 21:44 http://simin76.loxblog.com

همیشه، ساده از کنار ساده ترین لحظاتمان گذشتیم،
از چای خوردنهای کنار هم،
از مرافعه های شیرین بر سر آخرین دانهء سیب زمینی توی بشقاب،
از نیمکت همیشگی مان توی پارک،
از بستنی فروشی شلوغ سر چهار راه،
از آدمهایی که زیر و بم روحشان را بلد بودیم،
از آدمهایی که زیر و بم روحمان را بلد بودند،
از دوستت دارم هایی که نفهمیدیم و از هم دریغ کردیم،
از راه رفتن های توی خیابانی که ردیف درختهایش را از بر بودیم،
از قدمهایی که باید با هم برمی داشتیم و صد حیف برنداشتیم.
دور شدیم از تمام دوست داشتنی هایمان ،
فاصله گرفتیم از هم،
نفهمیدیم فاصله را که نامرد است، که بیرحم است،
که وقتی بیاید و بنشیند بین لحظه های مان دیگر هیچ چیز به جای اولش برنمی گردد،
دیگر هیچوقت نه آن خیابان، خیابان می شود،
نه آن نیمکت ، نیمکت....

نجات مشهودی پنج‌شنبه 3 دی 1394 ساعت 14:39 http://rea1362.avablog.ir/

سلام دوست خوبم
از ستاره ها بادبادک ساختم

یا

از بادبادک ها ستاره...

نمی دانم!

چشمان تو پر از بادبادک و ستاره بود

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.