دلـــ❤ــــتنگـــــــــــــی
دلـــ❤ــــتنگـــــــــــــی

دلـــ❤ــــتنگـــــــــــــی

شبهایه دلتنگی

اخرینـ پیامـ

ازاخرین پیامی که دادم سه روز ویهساله که ازش میگزره  همون موقع که بعد یه سال دوباره باهات حرف زدم

 همون وقع که انقدر باخودم کلنجار رفتم تا یه پیام دادم اولش که به کل نشناختی مشکلی نیست ،

تا خواستمم حرف بزنم گفتی  خوابم میاد نمیتونم تایپ کنم گفتم باشه تا اومدم بگم چقدر دوست داشتم چقد....

چقدر سخته گفتن این کلمه واسه کسی که تاحالا رو هیشکی امتحانش نکرده 

ولی گفتنش یه حس خوبی داره انگار  میخوای سبک شی مگه یه کلمه چقدر سنگینی داره که گفتن ونگفتنش انقدر سخت میشه 

چقدر  بدمیشه اون موقع که تو این جمله کوتاه و طولانی رو میگی اما درست اون موقع که ارسال رو میزنی اخرین پیامی که ازش میبینی  نوشته کاربر دیگه نیس 

هی به خودت میگی کاش یکم تندتر مینوشتم یکم زودترکاش یه ثانیه زمان وایمستاد بعصی موقعه ها چقدر این زمان بیرحم میشه حتی طعم احساس روهم نچشیده همش داره چهار نعل میتازه به کجا چنین شتابان از  رو اونایی میگزره که یه صدمش واسشون ارزش یه دنیارو داره اما این زمان بیرحمه

 چقدر حال وروزت به هم میریزه تو گفتی تو با تموم سختی وترسی که از گفتن این کلمه هاداشتی گفتی اما اون هیچ وقت هیچ وقت نخوند 




نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.